جدول جو
جدول جو

معنی زر زن - جستجوی لغت در جدول جو

زر زن
نق زن، زنبور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غر زن
تصویر غر زن
زن بدکار، روسپی، فاحشه، قحبه، مردی که زن بدکار دارد، برای مثال من عزیزم مصر حرمت را و این نامحرمان / غر زنان بر زنند و غرچکان روستا (خاقانی - ۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ گُکَ دَ)
کنایه از صرف کردن زر. (آنندراج) (بهار عجم) :
زین اساسی نهی فراخ نه تنگ
زرزنی در عمارت گل سنگ.
امیرخسرو (از آنندراج).
، در دو بیت زیر ظاهراً بمعنی زردرنگ شدن، به زردی زدن آمده است:
روی و چشمی دارم اندر مهر او
کاین گهر می ریزد آن زر می زند.
سعدی.
چشم و رویم میدهد از حلقۀ گوشش خبر
این یکی در می چکاند و آن دگر زر می زند.
جمال الدین سلمان (از آنندراج).
رجوع به زر شود
لغت نامه دهخدا
حرف بی جا، نق نق کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
زنبور
فرهنگ گویش مازندرانی
درپوش، درپوش ظروف فلزی
فرهنگ گویش مازندرانی
لانه ی زنبور
فرهنگ گویش مازندرانی